خاطرات کودکي: دوران كودكي شيرين بياني در بهترين و آرام ترين شرايط ممكن خانوادگي سپري گرديد در محيطي آكنده از مهر و محبت ،صفا، يك رنگي و عشق به ايران و ايراني و همه انسانها. احترام به سنت ها ي ملي و مذهبي و اصول مذهبي، احترام و دستگيري از طبقه غير مرفه جامعه كه اين اصول در تدوين شخصيت او بسيار موثر بوده است. افراد خانواده همه فرهنگي، اهل ذوق و هنر و داراي تاليفات متعدد بوده اند، كه اين شرايط خانوادگي نيز در سوق دادن او بسوي دانش و دانشگاه تاثير بسياري داشته است. شيرين بياني در اين باره مي گويد: يكي از بهترين خاطرات كودكي ام، در هفت سالگي همراه خواهرم در حياط خانه به بازي مشغول بودم. پدرم با كيفي و بغلي پر از كتاب از دانشگاه به خانه باز گشت. من بسوي او دويدم و سلام كردم. او مرا در ميان كتابها در آغوش گرفت و بوسيد. من در آن لحظه با خود گفتم: "منهم استاد دانشگاه مي شوم و هروز با بغلي و كيفي پر از كتاب به خانه باز مي گردم.من مانند پدرم تاريخ خواهم خواند و مانند او استاد خواهم شد " و چنين هم شد. من از هفت سالگي در آغوش پدر راه زندگي ام را يافتم و با راهنمايي هاي مادر، پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگم، همه ارزنده و انسان ساز بودند، بدون كوچكترين ترديد و تزلزل تاكنون همين را ادامه دادم. دكتر بياني در خانواده اي بزرگ در خيابان ويلا تهران كوچه شيرين زندگي ميكرد. بنا به گفته هاي ايشان: در خانه از صبح باز بود و دوستان و آشنايان در رفت و آمد بودند. دراين خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ رياست آن را بر عهده داشتند. بيشتر رفت و آمد ها براي ملاقات پدر بزرگ (دكتر مهدي ملكزاده) بود